·˙·ღ٠●*حریـــم •☆• نستــرن*●ღ•·˙· این صفحه ها را با رنگ دل خط خطی می کنم...
| ||
|
در نیویورک، بروکلین، مدرسه ای هست که مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی است. در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمی شود... او با گریه فریاد زد: کمال در بچه من "شایا" کجاست؟ هرچیزی که خدا می آفریند کامل است. اما بچه من نمی تونه چیزهایی رو بفهمه که بقیه بچه ها می تونند. بچه من نمی تونه چهره ها و چیزهایی رو که دیده مثل بقیه بچه ها بیاد بیاره.کمال خدا در مورد شایا کجاست ؟! افرادی که در جمع بودند شوکه و اندوهگین شدند ... پدر شایا ادامه داد: به اعتقاد من هنگامی که خدا بچه ای شبیه شایا را به دنیا می آورد، کمال اون بچه در روشی هست که دیگران با اون رفتار می کنند و سپس داستان زیر را درباره شایا گفت:
نظرات شما عزیزان:
سلام جالبه
![]() ![]() ![]()
سلـــــــــــــــــــام...
سبز شدن در مسیر کوچیدن دانه دانه عبور ممنوعیست... بی تو ای شوق لحظه ی پرواز... بالهای پرنده مصنوعیست... ممنون که بهم سر زدی نستر ن جان لینک شدی عزیزم... زری
![]() ساعت10:38---4 آذر 1391
سلام نسترن جونم
داستانت خیلی جالب بود.اشکمو در آورد
عجقم اين علوسكو واس تو آولدم
![]() ![]() ````````````````````````````1¶¶¶¶¶¶¶ ````````````````````````````¶¶111111¶¶```01¶¶¶¶
باران میبارد
و ما در حسرت سلامی دیگر خانه نشین میشویم تا .... صبح سلامی دوباره به آفتاب خواهیم داد ...
جالب بود...ممنون نسترن جووووووون
سلام نسترن جان.ازاشناییت خوشبختم.ممنونم بخاطرحضورت دروبم ومهمتراینکه برام نظرگذاشتی.منم وبت رودیدم باید هم بهت تبریک بگم وهم خسته نباشیدگلم.جالب بودوقابل تفکر.امیدوارم بازم ببینمت.باارزوی بهترینها برای شما. موفق باشید.
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
بيخودي پرسه زديم،صبحمان شب بشود
بيخودي حرص زديم،سهممان کم نشود ما خدا را با خود، سر دعوا برديم، و قسم ها خورديم، ما به هم بد کرديم ما به هم بد گفتيم،ما حقيقتها را،زير پا له کرديم و چقدر حظ برديم،که زرنگي کرديم، روي هر حادثه اي ،حرفي از عشق زديم، از شما ميپرسم،ما که را گول زديم؟؟ |